۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

باغ افراها Acers Garden:Nima Khosravi


زائر لحظه هاي سكوتم

در باغ افراها


می خواند
نجواي باد
لحظه ها را به باغ یاد ها.

اینجا هر پله
می برد
مرا
به دور ها
...

دلتنگي به اندوه

خاطره
به
تو

و تو
به گریه های من

در واژه واژه شعر
که در سرم آونگ می شود...
و نمی خواهم
نمی خواهم
بنویسمش!

شانه هایت
لبخند .
از باغجه مهربانی دل کنده
می روی.
می مانم
سالیان .
ریشه کرده روح
بر گور
پرسشی بي پاسخ.
اینجا
بی تو
فاصله
یک بیابان بغض !
بی تو منم
بی من
من
دردرنگ های تلخ بی آغوش
...

بيا
بپوشان
حزن برهنه ام را
بابرگ هاي‎پاییز
بر سنگفرش خیس ذهن.
بانسيم لبخند
بر خاکستردلواپسی شبانه ام.

با شوق شعر تازه
بی چتر
زیر باران
و چای داغ -یادت هست؟-
در روز های بی ترانه

خنده هایت
آب می کند
سرمای قطبی
درونم را
لبخندت
بهار شعر های من ....

چگونه بگویمت
معصوم من!
این شعر
سوگ جای خالی توست

و
كوير
مي‎بلعد
نوزادگان صدا .

سيرابم كن

با پژواك همدلی.


باور آب
دشوار
بر چشم سراب زده

بنوشانم

قطره اي

شكسته ساز آذرخش

بخوانم

با ترانه باران.


لبریزم از عطش
صدا کن
مرا .....
نيماخسروي
باغ ارم شيراز
http://7thghoghnoos.blogfa.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر