۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

داستان زندگی ویرجینیا وولف : Virginia Woolf


نوشتن تا نهایت

داستان زندگی ویرجینیا وولف، نویسنده ای که دنیا را تکان داد
کاوه شجاعی


مطمئنم که دارم دوباره عقلم را از دست می دهم. احساس می کنم که نمی توانیم دوباره یکی از دوران های وحشتناک را بگذرانیم و من این بار بهبود نخواهم یافت. دوباره صداها را می شنوم و نمی توانم تمرکز کنم. پس کاری را می کنم که به نظر بهترین کار باشد...

این شروع آخرین نوشته از یکی از بزرگترین زنان نویسنده قرن بیستم است. آدلاین ویرجینیا استفن در 25 ژانویه 1882 در لندن به دنیا آمد. مادرش که زیبایی خیره کننده ای داشت و پدرش لسلی استفن نویسنده منتقد و کوهنوردی مشهور به حساب می آمد. ویرجینیای جوان توسط پدر و مادرش آموزش دید و با ادبیات، به خصوص ادبیات عصر ویکتوریا، آشنا شد. خانه آنها در کنزینگتون محل رفت و آمد ادبای مشهور آن دوران بود، از جمله ویلیام تکری، هنری جیمز، جورج هنری لوئیس. البته وولف از دوران کودکی اش بیشتر از خانه ییلاقی شان در خلیج پورتمینستر خاطره داشت تا لندن. تصاوثر آن روزها و مناظر جذاب آن منطقه در نوشته های سال آخر ویرجینیا به خصوص - به سوی فانوس دریایی - دیده می شود.
ویرجینیا 13 ساله بود که مادرش درگذشت. دو سال بعد خواهر ناتنی و هفت سال بعد پدرش را هم از دست داد و اینها به بحران های عاطفی شدیدی در او منجر شد. این بحران ها به اضافه سو استفاده های جنسی که از او صورت گرفت، باعث شد ویرجینیا در طول سال های بعد بارها وارد دوران بلند مدت افسردگی شود. بی ثباتی عاطفی ویرجینیا بر زندگی اجتماعی و باروری ادبی اش تاثیر بسیار منفی می گذاشت. ویرجینیا بعد از مرگ پدر، خانه شان در هایدپارک را فروخت و در بلومزبری خانه ای گرفت. در این خانه بود که او به همراه چند نفر از دوستانش از جمله لئونارد وولف حلقه ادبی و روشنفکری را به وجود آوردند که بعدها به گروه بلومزبری مشهور شد.
ویرجینیا و لئونارد در 1912 ازدواج کردند (لئونارد به قول ویرجینیا هنگام عروسی - یک یهودی بی پول - بود) و زندگی مشترک آنها را می شود موفق به حساب آورد. ویرجینیا در 1937 در دفتر خاطراتش می نویسد: بعد از 25 سال زندگی مشترک اصلا نمی توانم به جدا بودن از او فکر کنم. لذت عظیمی است در خواسته شدن: یک همسر بودن. و چقدر ازدواج کامل است. این به دو لحاظ حرفه ای هم با هم همکاری می کردند و در سال 1917 انتشارات هوگارت را تاسیس کردند که آثار ویرجینیا و دیگر نویسندگان جوان آن دوره مثل تی اس. الیوت و کاترین منسفیلد را منتشر می کرد.
ویرجینیا نوشتن حرفه ای را از 1905 و در ضممیمه ادلی تایمز آغاز کرد. اولین رمان او سفر به بیرون در 1915 منتشر شد. کتاب های بعدی اش به سرعت مورد توجه منتقدان قرار گرفتند و البته خوب فروختند. او یکی را از نوآورترین نویسندگان انگلیسی زبان قلمداد می کنند. او یکی از اولین کسانی بود که از جریان سیال ذهن در نوشتن استفاده کرد. ویرجینیا - خانم دالووی - را در 1925 نوشت و دو سال بعد - به سوی فانوس دریایی - و در 1928 - اورلاندو - را منتشر کرد. ویرجینیا کتاب - امواج - را در 1931 منتشر کرد. او را جز مهم ترین چهره های مدرنیست ادبی قرن بیستم به حساب می آورند و آثارش به 50 زبان ترجمه شده است. وولف دو کتاب غیرداستانی منتشر کرد. اولی - اتاقی از آن خود - که آن را شکل دهنده جریان نظری فمنیستی می دانند و دومی - سه گینی - که در 1938 منتشر شد و ادعانامه ای بود علیه فاشیسم. (وولف انتشار این کتاب به احساسات یهودی ستیزانه به قول خود - کلیشه ای - اش پایان داد.) ویرجینیای داستان نویس مقاله نویس، ناشر و فمنیست در سال های بین جنگ جهانی در جامعه ادبی لندن چهره ای شاخص بود و کتاب های مشهورش هم در همین دوران منتشر شد.
بعد از به پایان رساندن دست نوشته آخرین اثرش، رمان - بین دو پرده نمایش - وولف دوباره دچار افسردگی شد. آغاز جنگ جهانی بو و نابودی خانه اش در لندن و استقبال سرد از یک نوشته اش درباره زندگی دوست تازه در گذشته اش، اوضاع او را بدتر کرد و کار کردن برایش غیرممکن شد. در 28 مارس 1941 ، جیب های بارانی اش را پر از سنگ کرد و وارد رودخانه ای در نزدیکی خانه اش شد. جسد او را 20 روز بعد پیدا کردند و لئونارد خاکسترش را زیر درختی در باغ خانه شان در ساسکس دفن کرد.
نحوه مرگ ویرجینیا وولف باعث مباحثات فراوانی شده است. دهه ها بعد از مرگ او، ایرنه کوتس، در کتاب - چه کسی از لئونارد وولف می ترسد: در اثبات سلامت عقل ویرجینیا وولف - مدعی شد نحوه برخورد لئونارد با همسرش باعث تشدید بیماری او و بالاخره مرگش شد. این تئوری، که البته با انتقاد شدید خانواده لئونارد مواجه شده، بر پایه پژوهش های گسترده بنا شده و برخی از اختلافات در زندگینامه های معمول ویرجینیا وولف را توضیح داد. اگرچه در کتاب - لئونارد: یک زندگینامه - ویکتوریا گلندینینگ بر پایه تحقیقاتی دقیق اعلام می کند زنده ماندن و نوشتن ویرجینیا تا این سن را هم باید مدیون لئونارد باشیم. بر این اساس در مورد احساسات ضد یهودی ویرجینیا بزرگنمایی شده (لئونارد یک یهودی سکولار بود) و خاطرات ویرجینیا هم تئوری دوم را تایید می کند. ویرجینیا در بخش پایانی آخرین نوشته اش، خطاب به لئونارد می نویسد: تو به من بیشترین خوشی ممکن را دادی. تو، از هر لحاظی، همه آنچه بودی که کسی می توانست باشد. اگر این بیماری وحشتناک نمی آمد فکر نمی کنم کسانی شادتر از ما باشند. من بیشتر از این نمی توانم بجنگم. می دانم زندگی ات را خراب می کنم و بدون من می توانی کار کنی. و تو خواهی نوشت، من می دانم. می بینی! ختی نمی توانم اینها را درست بنویسم. نمی توانم بخوانم. آنچه می خواهم بگویم این است که من همه خوشی های زندگی ام را به تو مدیونم. تو در برابر من به طرزی باورنکردنی خوب و صبور بوده ای. می خواهم همین را بگویم، اگرچه همه این را می دانند. اگر کسی می توانست من را نجات دهد، بدون شک تو بودی. همه چیز از من رخت بربسته جز اطمینان به خوبی تو. دیگر نمی توانم بیش از این زندگی تو را تباه کنم. فکر نمی کنم دو نفر می توانستند شادتر از آنچه ما بودیم باشند. وی.
 

مجله ایران دخت
فصل زنان تاریخ ساز
شماره 86 - شنبه 21 آذر
1388


 
  :Timeline
1882- Virginia Woolf was born on 25 January.
1895- Her mother passed away.
1904- Her father died.
1905- Virginia's first professional writing began.
1912- She married Leonard Woolf.
1915- Her first individual work, a novel The Voyage Out was published.
1917- They two founded the Hogarth Press.
1921- To the Lighthouse, a semi-autobiographical piece published.
1941- Between the Acts, her last piece of work was published.
1941- Woolf committed suicide by drowning herself on 28 March.
1960- Her husband Leonard Woolf died.



http://www.thefamouspeople.com/profiles/virginia-woolf-30.php

!I'm nobody


?I'm nobody! Who are you
? Are you nobody, too
!Then there's a pair of us - don't tell
! They'd banish us, you know
!How dreary to be somebody
How public like a frog
To tell one's name the livelong day
!To an admiring bog




Emily Elizabeth Dickinson (December 10, 1830 – May 15, 1886) American poet