۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

شاعرانگی(خطاب به یک شاعر جوان)3

کاربرد زبان در شاعرانگی
...قبول اینکه " شعر بی شک صف آرایی مشتقات فعل وآن ردیف آوردن قافیه نیست ..." اما نمی دانم به هر شاعر تازه کاری که از فرم و تکنیک می گویم در پاسخ می گوید:
" شاعری زخم زبان می خواهد
نه معانی نه بیان می خواهد!"
و یا
"رستم ازاین بیت و غزل ای شه و سلطان ازل ... مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا"همه این توجیه ها اشاره به جوهره غنی شعر دارد که اگر آنرا از شعر بگیری هیچ چیز ، نه ترجمه و نه آرایه های ادبی و نه وزن نمی تواند جای آن را بگیرد. این جان و جوهره والا از مشاهده و دخالت حس و تخیل پدیدمی آید.انگونه که شاعری ماه را قرص نانی می بیند برای سیر کردن خانواده اش و شاعری دیگربا دیدن یا تخیل همین تصویر می گوید :
اشراق را
در شب كدام كوير
نوشيد
از پياله ماه
در لحظه ناب؟
(سوگواره 1- نیما خسروی)
اما رویکرد به فرم و تکنیک در شعر به معنای نادیده گرفتن جان شعر نیست.چه بسا شاعری در دفاع از شعرش گریبان چاک کند که من می خواستم چنین بگویم.اما هنگامی که زبان شعری و حیطه تسلط او به فرهنگ واژگانی دچار فتور و کاستی ست و همه آن زیبایی تاثر برانگیزی که او را واداشته تا دست به قلم ببرد و شرح بیتابی جانش را بنویسد اما هنگامی که به تعبیر قدما عروس حسن و یار سیمین بر و روی و خوش اندام معنی را در جامه ای زشت و بد نما عرضه می نماید- آنگونه که به جای توجه ؛ تنفر مخاطب را برمی انگیزد .چگونه می توان اوو شعرش را جدی گرفت؟
رابرت گریوز شعر را نه هنر بلکه شیوه ای از تفکر می داند.
یکی از مهم ترین نقش هایی که شعر یک شاعر را برجسته می سازد تسلط او به عناصر زبانی و کلماتی است که در یک لحظه معنای بیقراری روح اوست و شاعر باید آنرا به دنیا آورد. شعر( به تعریف فرهنگنامه ی شعر، تألیف جان دروی): "هنر ترکیب متن است با زبانی برانگیخته- ترانه هایی با آهنگ درونی خود".زبان دراینجا ابزار انتقال پیام شاعر می شود. نظامی عروضی میگوید برای هرکلمه که می نویسی باید 100000کلمه خوانده باشی.روند حرکت یک شاعر به سوی شاعرانگی باید به تعادل و هماهنگی محض با خود و جهان با حس و خیال و اندیشگی ، با زبان و وزن یا موسیقی کلام و با آرایه های سخن باشد .چرا که زیاده گویی بسیاری از شاعران که در نگاه قدما به اطناب تاویل شده حاصل ناتوانی شاعر در بازگویی و تبدیل حس به کلمه است. در این میان شاعر زبده کلمات خود را داردو شاعر تازه کا ر از کلمات دیگران وام می گیرد.پس هر گاه که شاعر زبده شعری برایت می خواند فقط او را میبینی.گوئیا پادشاه جهان است که شعر می خواندو هر لحظه و هر درنگ در انتظار نقش آفرینی نو و ترکیب و نگاهی نو از او هستی .اما شاعر تازه کار جون مستقل نشده و از دیگران برای ادای مفهوم بهره گرفته، هر کلمه یا تعبیر یا ترکیبش به شاعری دیگر وابسته است . پس شعرش ارج و قربی چندان که باید ندارد.
یک شاعر زبر دست حسش را درجریان پدیدآوری و زاییش خود بخودی شعر به امواج جادویی واژه ها می سپارد و آن جانمایه اهورایی که به تعبیر امید جانم ((م. اخوان ثالث))در زیر درخت نبوت و یا به تعبیر پل والری* " ‎Paul Valéry"مصراعی که از جانب خدایان به شاعر هدیه می گردد. قطره قطره در قالب کلمات می ریزد و کلمات یک یک آتش می گیرند، به رقص و حرکت در می آیند و شعر زاده می شود.





Paul Valéry (۱۸۷۱ - ۱۹۴۵)، *پل والری
شاعر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی